۱۳۸۷ تیر ۱, شنبه

چمران وحال ما

بسم الله الرحمن الرحيم
آقاي چمران حدود ده روز قبل از شهادتش براي مصاحبه‌اي به راديو تلويزيون اهواز آمده بود. چون صدا و سيماي اهواز در آن زمان استوديوي ضبط برنامه تلويزيوني نداشت و بايد استوديوي راديو را با يك دوربين پرتابل براي اين كار آماده مي‌كرديم كه اين كار به زمان نياز داشت، بر و بچه‌ها فرصت را غنيمت شمرده و دور دكتر چمران را گرفتند و با توجه به اين‌كه در آن روزها بحث زيادي درباره جريان امل و حزب‌الله لبنان ـ كه تازه تشكيلات آن داشت پا مي‌گرفت ـ در جريان بود، از آقاي چمران كه به دليل سابقه همكاري و فعاليت خود در لبنان، از امل طرفداري مي‌كرد، سؤالات زيادي كه جنبه انتقادي داشت، كردند.
در بين بچه‌ها، آقاي نوري مطيعي كه از قضا در جلسه ما حاضر بود، تندتر از بقيه با مرحوم چمران بحث كرد و حتي در ادامه بحث نسبت به امل و رهبر آن قدري توهين‌آميز صحبت نمود. تا كار به اينجا رسيد آقاي چمران با تندي به او كه يك جوان 19 ساله بود گفت، من با شما بحثي ندارم و آقاي مطيعي هم ساكت شد. پس از اين برخورد آقاي چمران به استوديو داخل شد. مصاحبه او حدود 50 دقيقه طول كشيد. پس از مصاحبه كه از استوديو بيرون آمد، پرسيد آن آقاي قدكوتاه سبزه‌اي كه قبل از مصاحبه با من بحث مي‌كرد كجاست؟ ماهم فوري آقاي مطيعي را صدا كرديم. آقاي چمران به مجرد ديدن او با ملاطفت خاصي با او دست داد و در حركتي غير قابل پيش‌بيني خم شد و دست او را بوسيد. اين حركت چنان با سرعت انجام شد كه فرصت عكس‌العمل را از آقاي مطيعي گرفت و او وقتي به خود آمد و دستش را پس كشيد كه كار از كار گذشته بود. آقاي چمران به او گفت: من از شما عذر مي‌خواهم كه در صحبتم با شما قدري تند شدم. شما مرا ببخشيد و به دل نگيريد