بسم الله الرحمن الرحيم
نشستم به دوستي فكر ميكنم
چرا من دوست مجازي ميخوام
جز اينكه بايد كلي قربون صدقه برم تا شايد يكي قبول كنه و بياد دوست بشه و معلوم نيست اصلا ميمونه يا نه
احتمالا هجران آخر اين قضيه هستش
چرا نميشه يك چاه پيدا كرد تا بشه باهاش حرف زد
چرا دلتنگي ها زياد ميشند
چرا نياز به گفتن است
نميشه بدون گفتند هم مشكل را حل كرد
انگار نميشه
آيا كسي پيدا ميشه
نميدانم
بقول يك بنده خدايي
كسي منو دوست نداره اوم
واقعا دوستي كالايي بس باارزشه كه هيچ چيزي با اون هم قيمت نيست
ولي حيف كه اثر اثر شتابه
وهمه شتبانند حالا سمت هم نداره
فكر ميكنم زماني به كسي اگر ميگفتيم دوست بشه تازه استقبال هم ميكردند
ولي امروزه ديگه اينطوري نيست
چون عالم تكنولوژي اعتمادها را صفر كرده
هيچكي به هيچكي اعتماد نداره
همه مثل كارآگاه بهم مشكوكند
اينم پايان عصر دوستيه