۱۳۸۷ مرداد ۲۸, دوشنبه

چجور خدايي

بسم الله الرحمن الرحيم
خداجون ديروز نوشتم كه ادمها دوست دارند راست را دروغ ببينند
داشتم فكر ميكردم واقعا چه انتظاري ميشه داشت
وقتي تو با اينهمه عظمت پيامبر ميفرستي مثل اب خوردن منكرش ميشند
هرچقدر هم نشانه ببينند بازهم پيامبران را ميكشتند
مگر كم كشتند
حالا مثال ما با انبيا خودت ، مع الفارق است
ولي براي دل گرمي بد نيست
چون برام اثبات شده اگر راستگويي كنيم مردم احتمالا دروغگو مي پندارندت
حالا اين ميخواد پيامبر خدا باشد
يا يك بنده خدا
فرقي نميكنه
فقط كافي با منافع نخونه سريعا حقايق تكذيب ميشند
و راستگو به سرعت نور تبديل به دروغگو و خونخوار ميشه
خواستم بگم خدا
ماجراي زندگي حقيقي ماجراي همون خر و پدرو پسره است هرجور بروني
خلاصه حرف از توش درمياد
خدايي موندم تو چطور خدايي ميكني با اين شرايط
كشاورز باران ميخواد
كوزه گر افتاب
يعني منافع متضاد
و خواسته هركدام را براورده كني اون يكي يخه تورا ميگيرد كه عجب خدايي بودي تو
حال مارا گرفتي و ميرند توي خط انكار تو
خداجون راستي از اينهمه فحش و بدوبيراه كه هروز بهت ميدند ناراحت نميشي چرا؟
چرا نونشون را قطع نميكني خدا
چرا حاليشون نميكني
چرا وقتي منكرت ميشند عصباني نميشي
چرا وقتي شيطان جلوي اون جمع فرشته ها ضايعت كرد حالشو نگرفتي
و مودبانه ردش كردي چرا خدا ؟
همين كارها را ميكني كه فردا ميگند خدايي نيست ديگه (ببخشيدها اگرهم هست سيب زميني هستش )
اگر كمي سفت ميگرفتي الان اين حرفها را پشت سرت نميزدند
شوخي كردم خدا جون
بقول دوستي كك شما از اين حرفها نميگزه
خلاصه خداي خوب من بايد اين صفات برازنده را داشته باشد
پس بايد تلاش كرد عين تو شد
دارم تلاش ميكنم ولي خوب ديگه توكجا ما كجا
اين جسم خاكي نميزاره خداجون
دراون باغ معروف را هم كه بسته اند
شربت هم كه ديگه نميدهند
پس بايد منتظر زمان معلوم بشم تا بيام اون دنيا
خدا جون انگار بزرگي برعكس معني ميشه توي عالم فعلي
هرچي بيشتر پول دربياري انگار بزرگتري
هرچي قدرتت را بيشتر نشان بدي انگار بزرگتري
هرچي بيشتر ناسزا بگي انگار بزرگتري
هرچي بيشتر طرف را توي خيابان كتك بزني و دور بازوت بيشتر بشه انگار بزرگتري
هرچي دروغ بيشتر بگي بزرگتري
هرچي ماشينت شيك تر باشه و بادي گاردت گنده تر انگار بزرگتري
هرچي تيپت به جميز باند نزديك تر باشه انگار بزرگتري
كجايند اون ياران تو كه بزرگوارانه از كنار مقامات دنيا ميگذرند
كجايند ياران تو كه همچون مالك اشتر برتمسخر كنندگان خود دعا ميكنند
كجايند ان سرداران تو
كه دلم براشون تنگ شده خداي عزيزم
كجايند ان بزرگواراني كه در هنگام بودنشان جا را بركسي تنگ نميكنند
كجايند انان كه متجلي به صفت و اسما تو هستند
كجايند دوستان من خداجون ؟
البته گله ايي نيست مولاي من
اگر تو اينگونه مي پسندي ما مخلصتيم دربست
شما فقط امر كن برهرچيز ما در خدمتيم
ازتو به يك اشارت
ازمن به سردويدن
خداي خوب خودم
اينها هم كه ميگم ديگه بدل نگير شما چون مطمئنم نمي گيري ميگم ها
گاهي تنگي اين قفس باعث زدن اين حرفها ميشه
مخلصيم دربست تا دفعه بعد