بسم الله الرحمن الرحيم
توي كوچه در شب داشتم ميرفتم
مادر و بچه ايي جلوم حركت ميكردند
كفش هاي بچه بر اثر حركت از خود نور ساطع ميكرد
و بچه براي گرفتن نور تلاش مينمود و مدام روي زمين شيرجه ميرفت
ولي نميدانست كه اين عمل جمع نقيصين است
يعني تا وقتي ميدويد كفشش نور داشت
و هنگامي كه براي گرفتن آن نور متوقف ميگرديد نور هم ميرفت
شايد ما بزرگترها وقتي به عمل اون بچه نگاه مي كنيم علتش را در بچگي بچه بدانيم
ولي ماها در زندگي هروز هزاران از اين گونه هدفها داريم
كه اگر كسي از بالاتر به آنها نگاه كند به بي فكري ما ميخندد
چيزي را كه با دويدن به پا مياد
با ايستادن به دست نميتوان گرفت
مطمئني من و تو اينگونه اهدافي نداريم ؟