بسم الله الرحمن الرحيم
وقتي داستانهاي اميرخاني را ميخواني
دقيقا به سئوالات فلسفي ميرسي كه اونهايي كه فكر ميكنند بهش ميرسند
آخرش كه چي
البته من روي اون جنگ هم حرف دارم
ميجنگي كه چي
بنظرت چرا بين كارها فرق ميزاريم
ميجنگيم براي خدا
خوب بنظرت نميشه هر كاري را براي خدا كرد
چه فرقي ميكنه دستت اسلحه باشه
پتك معدن باشه
يا جاقوي سلاخي براي گوشت حلال
اگر كاري براي خدا نباشه
نبوت هم باشه ميشه شيطنت
بنظرم اميرخاني دغدغه هاي ذهنيش را زيبا بيان ميكنه
ولي در نهايت نتيجه گيري مشخصي از سئوالات نميكنه
خوب نرو دانشگاه
خوب با افراد نگرد
برو بزن به بيابان
آخرش چي؟
آخرش بايد اين سئوال را جواب بدي كه براي چي اومدي
بدون جواب اين سئوال
براي هميشه اين درگيري ذهني هستش كه
واقعا اينكاري كه ميكنم براي چيه؟
چون هدف مشخص نيست
براي ماها خدا يك دكوره مثل بقيه دكورهاي ذهني
مگه ميشه خدا را ديد وبعدش گناه كرد
مگه ميشه خدا را ديد و تعصب بي جا ورزيد
مگه ميشه اهل خدا بود و خدارا فقط توي جاي خاصي ديد
البته اينم هست كه آدم ها به مكانها هويت ميدهند
هرگز نميشه دوست هاي خالص دوران سختي را
با دوستي هاي دوران آسايش مقايسه كرد
هرگز نميشه مصطفي و سهراب را در اون شرايط جنگي با رامين وسعيد
مقايسه كرد هرگز هرگز
ولي يك فكر بزرگتر اينه كه
بدوني خدا خواست جنگ تمام شد
يك فكر بزرگتر اينه كه وقتي محيط عوض شد تو عوض نشي
شايد هم عوضي نشي
البته ادم تنها ميشه ها بدهم تنها ميشه
زبانش فارسيه ولي معانيش متفاوت
يعني تو يك چيز ميگي ديگران يك چيز ديگه ميفهمند
بقول علماي اسلام
انجام واجبات
ترك محرمات
و يك مشغوليت كه باعث بشه نفس مشغول باشه
والا اگر براش برنامه نريزي چنان مشغولت ميكنه كه الله اعلم
جملات ساده است
اجراش پيچيده
بخاطر اينكه در نهايت ما الله واقعي را نميپرستيم
بلكه بت ذهني خودمان را كه اسمشو الله گذاشتيم ميپرستيم
درهر صورت
ما كه بتو مطمئنيم
جنس هم مال خودته گارانتيش هم بعهده خودت خداجون
فردا نگي اين جنس خراب درامد ها
خودت ساختي خودت هم بايد ساپورتش كني خداي عزيز