۱۳۸۷ تیر ۲۵, سه‌شنبه

رفيق همه عمرتولدت مبارك

بسم الله الرحمن الرحيم
خواستم از امير مومنان بنويسم ديدم
مارا با اوچه نسبتي ست
اويي كه حتي حاظر بديدن عورتي نشد براي كشتن دشمني
او كه ميگفت
من ميتوانستم عسل شيرين بخورم
ميتوانستم بهترين لباس را بپوشم
ولي هيهات كه علي همچون چهارپايان گردد
مارا با تو چه نسبتي ست
از امروز تا چند روز بربالاي منبر آْناني سخن از امير اسلام ميگويند
كه گاها بعد از منبر بر ماشين چند ده ميليوني سوارند
مارا با امير چه نسبتي ست
ساده بود
تنها بود
باچاه بود
كارگر روزهاي گرم كوفه بود
چاه كن بود
اهل روزه بود
البته نماز هم ميخواند
داماد بود
اهل بريز و بپاش هم بود بدون چشم داشت
سخت گير بود حتي بر برادرش عقيل
در نهايت
مولا هم بود
مارا با امير چه نسبتي ست
حيدر كرار
مارا با تو چه نسبتي ست
ما كه
اهل دنياييم
عسل ميخوريم
جامه نرم ميپوشيم
در جوار كولر عزيز لم ميدهيم
افتخارمان كارگري نكردن است
بهم تفاخر ميكنيم
غيبت ميكنيم
تا تنها ميشويم برا پر كردن تنهايي به هر دستاويزي متوصل ميشويم
اگر استخواني بر گلو داشته باشيم زود دكتر ميرويم و شكايت آن استخوان را ميكنيم
ما اهل شكايتيم
از دار و دنيا شاكي هستيم
ما از كنار فقرا بسرعت ميگذريم چون بيماري فقر براي ما اهل دنيا مسريست
به كسي هم حالا يتيم باشد يا غير ان جز كودك خود خر سواري نميدهيم
فكر كردي چون تو آنچنان كردي
ماهم خر مي شويم
عمرا
مارا باتو چه نسبتي ست
مايي كه با پستي از راه بدر ميشويم
مايي كه با گرفتن زني غرق ميشويم
مايي كه با فرزندي وارد فتنه ميشويم
مايي كه با علم منكر الله ميشويم
مارا با تو چه نسبتي ست
اصلا خودت بگو
واقعا
خدايي
مارا با توچه نسبتي ست
خوب بگو
من منتظرم
اگر براي داداشم سربازي جاي خوب جور نكردم
پدرم با نگاهي چپ راهيم كرد
خوب مگر نگفتند احترام پدر واجب است
ولي كسي نپرسيد احترام حريم خدا واجب نيست‌ ؟
اصرار نكن بيش از اين درد دل نميكنم
فقط موندم مار با تو چه نسبتي ست
حتي در نشستن و برخواستن هم نام تورا ميبريم
ولي در زندگي هيچ نسبتي با تو نداريم
تولدتت مبارك
اي اسوه همه اون خوبيهاي كه من فكر ميكنم
و ازشون لذت ميبرم