۱۳۸۷ آذر ۲, شنبه

بسم الله الرحمن الرحيم
زان يار دلنوازم شكريست با شكايت
گرنكته دان عشقي بشنو تو اين حكايت
بي مزدبودومنت هر خدمتي كه كردم
يارب مبادكس را مخدوم بي عنايت
رندان تشنه لب را آبي نمي دهدكس
گوئي ولي شناسان رفتندازين ولايت
درزلف چون كمندش اي دل مپيچ كانجا
سرهابريده بيني بيجرم وبي جنايت
ازهرطرف كه رفتم جزوحشتم نيفزود
زنهارازين بيابان وين راه بي نهايت
اي آفتاب خوبان ميجوشداندرونم
يكساعتم بگنجان در سايه عنايتاين
راه را نهايت صورت كجاتوان بست
كش صد هزارمنزل بيشست دربدايت
هرچند برون آيم روي ازدرت نتابم
جور از حبيب خوشتر كزمدعدي رعايت
عشقت رسد به فرياد گر خودبسان حافظ
قرآن زبر بخواني درچهارده روايت
خداجون اولش بگم
اولا خداي ماه خودمي
دوما خيلي گلي
سوما خيلي خيلي خوبي (اينا همش از صدق بودها ! فكر نكني دارم رشوه ميدما خلاصه سر پلي هست و اينا ! )
ي بنده خدايي قديما گفته خداجون كاري نكن بگم تو چي هستي كه بعدش ملت كلا بي خيال عبادت بشند ا
خدايا
اين پاتيل آشو تو پختي ؟
عجب آشپز قابلي هستي خداجون (هستي رو ميگما )
اين فيلمي كه همه توشيمو تو ساختي ؟
عجب كارگردان بي نقصي هستي
توهمه رو داري بازي ميدي ميگي نه
پس نگاه كن
سكانس اول
حسينو بردي تو كربلا
بچه شو دادي دستش
تير روهم راست ول كردي سمت گلو(خودت فرمودي تو تير نزدي بلكه من بودم كه تيرو زدم آيه كتاب عزيز خودته )
خونه كه روي سر پدر ميچكه
صداي خرخر گلوي فرزندو صداي دلشكسته پدر
كات
صحنه عالي شد
دست بازيگرا درد نكنه بريم صحنه بعدي
فكر كنم اون لحظه خيلي رمانتيك فكر ميكردي خداجون
سكانس دوم
حركت
دست بريده و سر شكافته و مشك سوراخ
عباس فروافتاده از اسب و
حسيني كه ميگه
برادر كمرم شكست
كات
سكانس آخر
اين يكي بي حركته
سرخونيو ، تن رها و لبي كه ميگه
راضيم به رضاي تو
عالي دراومد
بازيگرا حرف نداشتند كارگردانم كه متخصص اين صحنه هاست (نميدونم تو ژانر اكشنه يا تو ژانر رمانتيك شايد هم كلاسيك و اين حرفا )
اگه اين بازي نيست پس چيه ؟
سالها پيش يكي گفته
هركه در اين درگه مقربتر است جام بلا بيشترش ميدهند
واقعا چرا هركي رو بيشتر دوست داري بيشتر بازيش ميدي ؟
مردم ، بازي رو تفنن ميدونند و سرگرمي و وقت گذروني
ولي برا تو بازي يعني تست حقيقت
نه براي خودت (چون آگاهي )
بلكه براي ما كه بخودمون ثابت بشه اوني كه ميگيم نيستيم
خودت بارها فرمودي كه ميگند ما اسلام آورديم ولي تا پاي عمل مياد ميدونو خالي ميكنند حالا چجور ببريمشون پاي عمل ؟
با بازي
بازيهاي مختلف
پدر و مادري كه بچه شون ناقص بدنيا مياد ميرند تو بازي
كارمندي كه هشتش گرو نه شه و بهش پيشنهاد رشوه ميدند ميره تو بازي
بچه ايي كه درسشو نخونده و براي گرفتن نمره داره تقلب ميكنه ميره تو بازي
اصلا ما روزمون رو با بازيهاي طراحي شده تو شروع ميكنيم و به پايان ميرسونيم
نتيجه بازي هر روز هم ، بايگاني ميشه تا بعدش معلوم بشه اين قهرمان ما ، در چند بازي برده وچندتا بازي رو باخته
پس ثابت شد كه تو همه را بازي ميدي اگر كسي غير اين فكر ميكنه بگه
ولي تو اگر بازي ميدي راه برگشتم ميزاري
گفتي اگر هزار بارهم باختي بيا
بازم تحويلت ميگيرم مثل روز اول
و اينكارو ميكني

خداجون
تابحال نشده پشت كسي رو خالي كني ؟
نشده ؟
حتي براي يك روز ؟
يك ساعت ؟
يك دقيقه ؟
يك ثانيه ؟
چرا شده من ميدونم خودت ميدوني
اگر پشت خالي كردن بمفهوم اينه كه من بمونمو يك لشكر آدم كه ميخواند سربتنم نباشه
اينقدر پشت ملت و خالي كردي كه حد نداره
جرجيس رو كه يادته
سوراخ سوراخش ميكردند
بعدش مواد داغ ميرختند روش
ولي براي جرجيس هيچكدامش درآورتر از اون نبود
كه بهش ميگفتند حالا خدات كو ؟
نشونمون بده (ولي تو هم نميخواستي چيزي نشون بدي )
چون لازمه
پس خالي كردي

خداجون
تو ماهر نيستي ؟
به خدا بودنت قسم كه خيلي ماهري
اينقدر ماهري در قانع كردن آدما
كه 1400 بعداز پيامبرت ملت تو شلمچه به عشق تو ميرفتند روي مين ، نه يكي ، نه دو تا بلكه گروه گروه (جونشون را مثل اب خوردن ميدادند براي تو )
اينقدر ماهري
كه ملت به عشق تو سينه هاشون رو سپر ميكنند در برابر گلوله
تو ماهر نيستي ؟
نگو خدا
چي باعث ميشه يك جون نوزده ساله تمام زندگيشو ول كنه بره اون سر دنيا بخاطر تو سخت ترين شرايط رو تحمل كنه
كه چي ؟
تو ازش راضي باشي
چي باعث ميشه سال به سال روزه بگيره و گشنگي بكشه
كه چي ؟
تو ازش راضي باشي
چي باعث ميشه آدم و عالم هرچي بدو بيراه بهش ميگند فقط يك لبخند تحويل همه بده
و تا دوباره باهاش گرم ميگيرند انگار هيچي نشده و كلا فراموش كنه
ميدوني چرا ؟
چون تو قانعش كردي كه
رضايت تو بر رضايت همه ارجحه
پس تو ماهري بيش از اون چيزي كه من و ديگران فكر ميكنيم

خداجون
اگر كفار و منافقين در خلوت خودشون حرفي در مورد تو ميزدند و خدا بودنتو زير سئوال ميبردند
فرداش در نشر قرآن ، وعده ميدادي پوست ها از سرشون بكني
وعده ندادي بكني ؟
خوب مستند مكتوب داريم
پس دادي

خداجون
ادعا نداري ؟
بي ادعايي ؟
به بزرگيت قسم كه ادعايي بزرگتر از خدايي سراغ ندارم
كه اونم شما مدعيش هستيد
اگر كسي ادعا بيش از اين ميتونه بكنه بما هم بگه ماهم روشن بشيم

و در نهايت خداجون
ما خيلي مخلصيما
فقط قصدم دفاع از صفات شما بود
والا ما كي باشيم بخوايم به ساحت مقدس مولاي خوبمون بي احترامي كنيم
اون اولش هم شوخي كردم
چه از پل بگذريم
چه نگذريم
تو هميشه براي ما ، اولين و آخرين و بهترين مولايي