۱۳۸۷ آذر ۲۳, شنبه

حديث بي قفلي

بسم الله الرحمن الرحيم
گفتم كلي جواب دارم كه براشون سئوال ندارم
گفت مگه ميشه همچين چيزي
گفتم نميشه تو كليد داشته باشي قفلش نباشه ؟
گفت چرا ممكنه
ممكنه من كليدي داشته باشم كه قفلي نداشته باشه
گفتم اينم همينطوريه ممكنه كوهي كليد داشته باشي ولي دريغ از قفل
اين وسط تقصير هيچكس نيست
كسي هم متهم نيست
ذهنم عين كلكسيون كليدها شده
مدتهاست دنبال يك كلكسيونر قفل ميگردم شايد اين كليدها با قفلهاش جور بشه
وقتي قفل با كليد باشه مفيده
ميشه با اونا چيزاي با ارزشي مثل ايمانو ، اخلاقو ، ذهنو روحو از گزند هر دزدي دور نگه داشت
ولي كليد خالي كمكي نميكنه
شايد كسي قفلي بياره و كليدش هم دم دست باشه و بازكردنشم مثل آب خوردن
ولي تو ميدوني پشت اون در قفل شده ، هيولايي خوابيده كه اگه درو براش باز كني عالميو به آتيش ميكشونه
يا پشت اون در، كلي وسايل شكستني گرون قيمت ، نامرتب چيده شده كه اگر درو يهو باز كني همش ميريزه و ميشكنه و ميشه بي ارزش
پس جواب رد ميدي
متهم ميشي به
نادوني
بي علمي
جهالت
خساست
غرور
تكبر
كفر
وغيره
ولي خدايا
تو تنها شاهدي
تو ميدوني كه
هر زماني
هر دري رو نميشه باز كرد (مگر اينكه شما صلاح بدونيد)
اكثرا چندتايي قفل دارند
و زودم ميخواند به كليداشون برسند
خوب مشكلي نيست
خداجون
اين كليدا همش مال شماست
والا من اگر سالها ذهنمم مثل ساعت كار ميكرد
اگر شما نميخواستي
ي ته كليدم نميتونستم پيدا كنم
در حالي كه الان كلي كليد دارم
كه همشو شما بهم دادي
پس صاحب اول و آخرشم شماييد
زياد دنبالش گشتم
ولي
امر امر شماست مولا