۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

بهانه

بسم الله الرحمن الرحيم
به ديوار تكيه داده بود
هق و هق گريه ميكرد
ميگفت
ديجه هيچي منو دوت نداله
اوم م م
ديجه هيجي منو دوت نداله
و بازم ميزد زير گريه
مادرش از اونور داد ميزد
آره
من بچه بد نميخوام
بچه بد به چه دردم ميخوره اخه
و اينور
بچه صداي گريشو بلند ميكردو
ميگفت
ديجه هيچي منو دوت نداله
داشتم از تو كوچه رد ميشدمو اين صحنه رو ديدم
خدايا
منم همون بچه ام
كه كنار ديوار دنيات تكيه زدمو
هق و هق گريه ميكنمو
ميگم
ديجه هيچي منو دوت نداره
تو از اون طرف داد ميزني
آره
من بنده بد ميخوام چيكار آخه
خداجون راس ميگي
بنده بد به چه دردت ميخوره
وقتي اينقد بنده خوب هست
بنده بد به چه دردت ميخوره ؟
البته هيچ كسي تو دنيا دلش بيش از اون مادر برا بچش نميسوزه
همانطور كه هيچكس تو دنيا بيش ازتو منو دوست نداره
ولي خوب ديگه
اين گريه ها بهانه ايي كه
از اونور داد كني
آره
من بنده بد نميخوام
بنده بد به چه دردم ميخوره ؟
تا ماهم از شنيدن صدات لذتي ببريم مولا